زخم از زبان دوست...
سلام
بعد مدت ها غیبت با یه غزل عاشقانه به روزم امیدورام خوشتون بیاد، درضمن قول میدم از این به بعد هم زود به زود به روز شم، منتظر نقد و نقطه نظراتتون هستم...
بعد مدت ها غیبت با یه غزل عاشقانه به روزم امیدورام خوشتون بیاد، درضمن قول میدم از این به بعد هم زود به زود به روز شم، منتظر نقد و نقطه نظراتتون هستم...
دل خسته ام از این همه بغضی که در گلوست
"گریه اگر نمی کنم از ترس آبروست"*
سرخورده ام شبیه تمامی شعر هام
از بس همیشه پشت سر من بگو مگوست
گاهی فقط برای دلم بغض می کنم
از بس که زخم خورده دلم از زبان دوست
حالا که روزگار به کامم نبوده است
بی زارم از دقایق عمری که پیش روست
بی خود که نیست در غزلم شور و حال نیست
این خانه سال هاست که خالی ز های و هوست
تقصیر شعر نیست اگر که دلت شکست
این شاعر همیشه ی دل خسته تند خوست...
........................................
* مصرعی زیبا از خانم سعادتمند
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۱ ساعت 12:58 توسط روح الله مردان خاني
|
یک دم بدم و جان دوباره بده مرا